اشعار یک عاشق



تازگی ها به هر جا می روم همه چیز گران است، گران صدای بحث های اقتصادی مان رسیده به آسمان بی کران آخر چه کسی گفته که گرانی شده است تازه دوره، دوره ارزانی شده است چه ارزان شده ربودن دل از کسی حال می خواهیم که نشکند دل، هر خسی یاد باد دورانی که عشق گران بود شور و شعف عاشقان بر زبان همگان بود معشوقم باهمه می گذارد دهان بر دهان چه در هر مکان و زمان و عیان و نهان دوستی ها بی نهایت بود تا پای جان کنون دوستی بیش نیست از آب روان آبرو ارزشش شد یک تکه نان دروغ هم در
در دادگاه شهر بیداد گری من بودم و عدل بیدادگری عاشقی آرام با درد دل باختگی مجرم بود به جرم دل دادگی در آن محکمه حکم من سنگین بود حکم دوری از معشوق در اتاقی سنگین بود در نهایت داد به من حبس ابد عشق معشوقه زیبا روی بد زندانی سلول عشقش گشته ام وز نگاهش من چه پریشان گشته ام ای که دلم بشکستی و عقلم بربودی ز چه روی به من عاشق ستم بنمودی؟ من غافل که به تو هیچ نکردم ظلمی گو چرا دادی به من چوبه اعدامی؟ در وجود من کاشتی دانه ابهامی آخر ای جور تو در کجای این اسلامی؟

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

setayesh raoufi جوانی صورت فروشگاه فایل مدرسه ي شاداب میزبانی وب سرور پارسه کولر گازی بوش Rogg آموزش ریاضی و مشاوره کنکور John